
چشمۀزاون (زهرا نیازی-1397) با تعریف یک خواب شروع می شود و با چیزی شبیه رؤیا بپایان می آید. نیازی در داستان خیابان نیکبخت( زنده رود،شماره 60 )نیز چنین فضایی را تجربه کرده بود. جریان سیال ذهن نیست، زندگی است با واقعیتی که خود را از شکل افتاده نشان میدهد. گویی مثل فروغ دارد از شب و از ازدحام کوچه خوشبخت حرف می زند.«راه تاریک است و باریک، صدای نفس هایم را می شنوم. پیچ پشت پیچ، خم پشت خم چرا به خانه ام نمی رسم؟» (ص56). «نمی دانم راه خانه ام از کدام طرف است». زهرا نیازی در فیلم چشمه زاون، زیاد در این تاریکی و راه، گمشده نمی ماند.زیرا ماهیت چشمه ، زلال بودن است. طاهره امامی دانشجوی سوره هم از پائیز 1390 پروژه تولید فیلم پرتره ای را تحت عنوان مثل چشمه، در باره زاون به پیش برد که زاون را به چشمه ای تشبیه کرده بود...