اعراب و سلطه بر ایرانیان ایرانیان در قالب غلامان و کارگزاران دربار و دیوان سالاری خلفا بنابراین شاید بتوان گفت دلیل این امر، فقر اقتصادی و معیشتی اعراب بود. اعراب تا قبل از اسلام، به لحاظ اقتصادی، بسیار تنگدست بودند. تصور فتح سرزمینی ثروتمند و دست یابی به غنائم (و از جمله به اسارت درآوردن کسانی بسیار به عنوان برده )، برای هر یک از لشکریان می توانست انگیزه ای قوی به شمار آید؛ بنابراین از همان لحظه ای که اعراب تازه مسلمان شده در صدر اسلام، مشتاق دستیابی به غنائم بیشمار در سرزمینهای کفار (فی المثل ایران و روم ) شدند، مغلوب نفس خود در آلوده شدن به مادیّات زندگی شدند. به بیانی، بازگشت به همان خوی غارت گری دوران بدوی و چادر نشینی ...، با چیرگیِ اهداف صرفاً مادی و اقتصادی بر اهدافی الاهی و دینی ، «جنگ» با توجیحات غیر واقعی اش ، دیگر نمیتوانست جهادی...
جایگاه برده و برده داری ، در نظام اجتماعی و اقتصادی ایران باستان (از مادها تا سرنگونی ساسانیان) و از قضا این نحوه زندگی عشیره ای و جماعت قبیله ای و روستایی است که در نهایت به لحاظ ساختاری ، تبدیل به عاملی می گردد در جهت جذب ، به جای دفع ؛ بنابراین اگر فرض را بر این قرار دهیم که نخستین جنگ و ستیزهای آریایی های (ایرانی!؟) ، به دلیل تصرف اراضیِ بومی ها، جهت زندگی و سکونت بوده ، اما در دوره های پس از اسکان یافتگی ، شاهد جنگهایی هستیم که دلایل دیگری داشته است ؛ به عنوان مثال جنگهایی که در رابطه با تولید اجتماعی و نحوه معیشتی آنها بوده است. در ایام باستان ، «کشاورزی» نیز می توانسته یکی از انگیزه های اقدام به جنگ باشد تا به ضرورتهای نحوه تولید و هستی اجتماعی و معیشتی ، پاسخ داده شود : کار روی زمین...
جایگاه برده و برده داری ، در نظام اجتماعی و اقتصادی ایران باستان (از مادها تا سرنگونی ساسانیان) به نظر می رسد ، نقطه عطفی که می تواند آغازگر مناسبی برای موضوع بحث مان یعنی «برده داری در ایران»، باشد ، ورود اقوام آریایی منشعب از هند و اروپایی به سرزمینی در فلات ایران است که هر چند از زمان ساسانیان به نام «ایران» شناخته شد، اما قبل از سکونت ایرانیها ، ساکنان بومی خود را داشته است؛ بومی ها را چند گروه تشخیص داده اند ، و گروه مورد توجه ما در این لحظه ، بومیان سیاهی هستند که در سواحل آبی جنوب فلات ایران ، زندگی میکردند. پیرنیا ، در این باره می گوید «در باب اینکه چه مردمانی در ایران می زیسته اند ، عقیده ای که از تحقیقات حاصل شده این است : در مغرب ایران مردمانی بوده اند موسوم به کاس سو، که نژاد آنها...
مقدمه عصر «برده داری در ایران» و همچنین دوران «بردگیِ ایرانیان»، با توجه به وضعیتهای متفاوت تاریخی ، فرهنگی ، زمانی و مکانی ، روایتهایی یکسانی ندارد . زیرا با تغییر و جابجایی هر یک از وضعیتها ـ و همچنین تغییر در ساختار فرهنگی و زمانیِ فرد روایتگر ـ که مسلما به افق فکری و تاریخی خاصی تعلق دارد ـ ، خوانش و نحوه درکِ موقعیتها نیز تغییر می کند ؛ حتی اگر این خوانش مکتوب نباشد. . حُسن این تذکر در این است که ما را از قضاوت غیرتاریخی باز میدارد. قضاوتی که مبتنی بر ساختار فرهنگی و مجموعه ای از عادت واره های زیسته در عصر حاضر است . فی المثل اگر سراغ بررسی «بردگی» و «برده داری» (در ایران) می رویم ، می بایست افقهای فکری و همچنین نحوه عملکرد های مبتنی بر آن افقها را در زمینه هستیِ اجتماعی آن ایام و گروه کنش گران متعلق...