
اصولا یک نقد قومگرایان ایرانی این است که بیشتر حکومتهای ایران سده سوم پس از اسلام تا قاجار، ترک بودند. اما پهلوی که آمد سیاست فارسیگرایی را در پیش گرفت و تلاش کرد زبان ترکی و دیگر زبانهای محلی را از میان بردارد. سیاست فارسیگرایی را میتوان در چارچوب ملیگرایی دید که از سده نوزدهم در اروپا و کشورهای دیگر در پیش گرفته شد. اگرچه بزرگترین نظریهپردازان ملیگرایی و قومگرایی (همچون آنتونی اسمیت، هابزباوم و...) ایران را جزو انگشتشمار کشورهایی میدانند که پیش از ملیگرایی دارای مفهوم ملت بوده، اما رواج ملیگرایی اروپایی به هر ترتیب بر ایران هم اثر گذاشت. برجسته کردن پیشینه تاریخی و توجه بیشتر به زبان ملی، برخی از نشانههای این ملیگرایی بود. بنابراین فرض این یادداشت این است که حتی اگر قاجار هم روی کار مانده بود یا حکومتی دیگر به جز پهلوی روی کار میآمد، باز هم همین روش تقویت زبان فارسی در پیش...