
رفیق نصرتی فیلم در دنیای تو ساعت چند است؟ کلاً شش تا و نصفی شخصیت دارد که بجزعروس بینوا، بقیه، همچون نوه نتیجههای مارسل پروست اند و رشت هم برای آنها جایی است همچون بهشت خیالی پروست؛ «کومبره»، و لهجۀ گیلکی در کاورهای موسیقاییِ کریستف رضاعی، که همچون سوناتهای ونتویوار دلنشین اند، انگار گویشی است در زبان فرانسوی. در این دنیای خیالی صفی یزدانیان، بینواهای شهری هم فرانسه میدانند اربابها که جای خود دارد. اما این جعل شاعرانه که در آن چراغها به جای خاموش شدن، راحت میشوند، آدمها در 50 سالگی سروته میشوند تا از دختر همسایه دلبری کنند، فارغ از سانتیمانتالیسمِ نخنمایش ایرادی دارد؟ زمانی، برخی گرایشهای روشنفکری چپی، در همین مملکت، برای مطابقت تاریخ ما با روایت دترمینیستیشان از تاریخ، بردهداری جعل کردند، چنان که دیاکونوف که یکی از آکادمیسنهای بلشویک بود در کتاب تاریخ ماد چنین کرد، یا در حالی که تا دهۀ چهل، مملکت...