وقتی در مملکت دیگری زندگی می کنی، هر تماسی از جانب وطن و هم وطنان خوش خبری به حساب می آید. دعوت به سهیم شدن و سهم ادا کردن در حرکتی در بستر فرهنگ و ادبیات خودی هم ارزش افزودۀ لطف ماجرا می شود. صدای تو، در میان صداهایی که رنگ و بوی آشنا دارند، قدری غریب و متفاوت می زند، و این هم مایۀ قدری احساس ناسوری و ناجوری است و هم بُعدی جذب کننده و جیغ. شاید. اما مهم، بودن است و با هم بودن، حتا در قالب یک ویژه نامه، به خصوص در قالب ویژه نامۀ عید و بهار. وقتی دعوت محبت آمیز آقای دکتر فکوهی برای نوشتن مطلبی نوروزی و عیدانه رسید، باز مثل همیشه ذهنم رفت طرف آیین های شادیانه به مناسبت بیداری از خواب تاریک و سترون زمستانی و بازگشت به روزهای شاد و روشن بهار. آیین هایی با ریشه های همسان و هم...
با نزدیک شدن نوروز یک سوال در ذهن من خودنمایی می کند آیا نوروز مراسمی است که در آن تضادهای ذهنی –فرهنگی ما ایرانی های مسلمان حل می شوند آخر نه این که قرآن سر سفره می گذاریم و دعای نوروز که اسلامی است را با شور زمزمه می کنیم؛ یا نه فقط به شکلی این تضادها در کنار هم قرار می گیرند؟ در این شکی نیست سوالات دیگری در راستای این سوال در ذهن شکل می گیرد. شاید اصلا تضادی در کار نباشد؛ این ذهنیت امروزی ما است که یک شکاف بین مسلمان بودن و ایرانی بودن تصور می کند. و وقتی به واقعی بودن این شکاف مطمئن شدیم تعجب می کنیم چرا ایرانی ها هنگام تحویل سال دعای اسلامی می خوانند. یا به این نتیجه می رسیم که ایرانی ها چه خوب فرهنگ ملی خود را با دین جدیدی که بیشتر از 1000 سال آن را پذیرفتند، آشتی...
اسطورهها، ذهنیتهایی انسانی و جمعی هستند که در طول تاریخ تحول فرهنگها، ساخته و به صورتی بسیار پیچیده توسعه مییابند. نتیجه آن است که یک اسطوره یا افسانه میتواند نمونههای بسیاری پیدا کند و شاید هرگز نتوان فهمید کدامیک از نمونهها قدیمیتر و یا به عبارتی «اصیل» تر هستند. امروز اکثر فرهنگ شناسان معتقدند که تأکید بر مفهوم «اصالت» درباره اسطورهها همچون سایر موارد چندان قابل دفاع نیست: تقریباً در تمامی مفاهیم فرهنگی که ما با آنها سروکار داریم از «خانواده» و «خوشبختی» و «حقیقت» گرفته تا «سوگواری» و «جشن» و «اندیشه» و ... در هر نمونهای که تاکنون در تاریخ شناختهشده است با ترکیبی از نمونههای پیشین برخورد کردهایم و نه با شکلی خالص و ناب و ویژه. با همین رویکرد است که اسطورهشناسان بزرگ فرهنگی از پرآب تا لویاستروس، بر آن بودهاند که بیشتر از آنکه به دنبال منشأ و اصالت باشیم باید اسطورهها را از خلال مجموع...
انسانشناسی و فرهنگ به اطلاع علاقه مندان میرساند که بیستمین نشست از دوره ششم سلسله نشستهای یکشنبه های انسانشناسی و فرهنگ (نشست 163) را برگزار میکند. در این نشست آقای دکتر علی بلوکباشی (پژوهشگر، نویسنده و عضو شورایعالی انسانشناسی و فرهنگ) دربارۀ « چهارشنبهسوری، جشن عروج ارواح» سخنرانی خواهند کرد. فیلم مستند این جلسه متعاقباً اعلام خواهد شد. از علاقهمندان دعوت می شود که در این نشست شرکت کنند و در اطلاعرسانی این نشست سهیم باشند. زمان نشست : یکشنبه 25 فروردین 98 ساعت 16 تا 19 مکان نشست: خیابان ولیعصر، نرسیده به میدان ولیعصر، خیابان دمشق، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات دربارۀ فیلم «نو» اثر مینا مشهدی مهدی: نگاهی به برگزاری آیینهای نوروزی در منطقه کویر (روستایی در یزد) از هموطنان زرتشت مذهب این منطقه دارد و اشارههایی به پادشاهی جمشید و ارتباط این پادشاه باستانی با این مراسم آیینی میکند. جلد کتاب «چهارشنبه سوری، جشن...
انقلاب صنعتی، با تولید انبوه و زنجیرههای بیپایان تولید خود، جهان کشاورزی را به مرگی محکوم کرد که در فرایندی طولانیمدت، از قرن نوزدهم تا امروز ادامه دارد. انسانها، از تولید انبوه به مصرف انبوه، و از مصرف انبوه به جایگزین کردن ِ تفکر در ابعاد ِ کمّیت بهجای اندیشیدن در ابعاد ِ کیفیت کشیده شدند: هرچه بیشتر «داشتن»، هرچه بیشتر «خواستن»، هرچه بیشتر زیستن و خوردن و مصرف کردن به هر قیمتی، و به هر بهانهای. و نتیجه همان است که میبینیم: افزایش بیپایان مصرف انرژی بهویژه انرژیهای فسیلی که گرم شدن هرچه بیشتر اقلیم و جغرافیای کره خاکی منجر شده است، به همریختن همهچیز از زمین و زمان ...و این روند همچنان ادامه دارد. فصلها درهمآمیخته شدهاند: امسال، سختترین تابستانها در استرالیا، با سختترین زمستانها در آمریکا از راه رسیدند. وقتی قطب شمال هوایی گرمتر از شهرهای آمریکایی دارد؛ وقتی در هر جای دنیا شاهد طوفانها، سیلها، موجهای...
نوروز فرصتی بینظیر است که به زندگی بازگردیم بدون آنکه برای آن شرطی بگذاریم تا بپذیریمش. زندگی را به قول کامو با همه خوشبختیها و مصیبتهایش یا باید پذیرفت و یا به کلی کنار گذاشت. اندکی به خود بیاییم و ببینیم که آخرین باری که از چیزی به شدت ساده، لذت بردهایم کی بوده است: چیزی مثل راه رفتن در یک خیابان خلوت، یا در یک جاده کوهستانی، یا میان درختان، یا صحبت کردن درباره حرفهای پیشپاافتاده با یک دوست، یا خواندن یک کتاب دوست داشتنی یا دیدن یک فیلم خاطره برانگیز، یا تماشای عکسهای دوران کودکی، یا نوشتن چند شعر روی یک کاغذ، یا کشیدن یک سیگار، یا ساکت نشستن روی یک نیمکت پارک و نگاه کردن به بچههایی که بازی میکنند: در زندگی میلیاردها چیز و کارهایی هست که میتوانند به ما ارزش زندگی کردن را نشان دهند. وجود ِ بدبختیها، سختیها، غمها، بیماریها، گرفتاریها، زشتیها،...
بهار مختاریان در گفتوگو با خبرنگار ایمنا ضمن اشاره به اینکه از آغاز سال در ایران باستان شواهدی مبنی بر دو زمان که یکی منطبق بر اعتدال پاییزی، یعنی «مهرگان» و یکی اعتدال بهاری یعنی «نوروز» وجود دارد. «نوروز» برخلاف «مهرگان» که با نام خاص ایزد میترا/مهر مربوط است، ظاهرا اسم عامی به معنی «روز نو» است، اما گویا در زمانی نامعلوم این اسم عام مشخصا بر اعتدال بهاری و جشن آغاز سال تبدیل به اسم خاصی شده بوده است. ریشه لغوی «نوروز» از دو واژه ی nava در اوستا به معنی «نو» است که تقریبا تمامی زبانهای هند و اروپایی آن را حفظ کرده اند و raočah «روشنان» که در اوستا تلویحا به معنی اجرام سماوی درخشان است، اما در فارسی باستان به شکل raučah به معنی «روز» به کاررفنه است و البته در هیچ یک با ترکیب nava شاهدی ارائه نمی دهند. منابع پهلوی هم از nōk ...
عکس از حامد صادقی مائیم که از بادهٔ بیجام خوشیم / هر صبح منوّریم و هر شام خوشیم گویند سرانجام ندارید شما / مائیم که بیهیچ سرانجام خوشیم سال جدید را در شرایطی آغاز میکنیم که بیتدبیری در ارکان تدبیر، سرزمین ِ ما را در موقعیتی سخت قرار داده است: امروز فشاری باورناکردنی بر بیشتر مردم ما وارد میشود. سفره بسیاری از مردم خالی است. بیماران، گرفتار ِ آزمندی سیریناپذیری ِ مالاندوزان هستند و جنگطلبان بر طبل ِ کینه و ترس میکوبند و چنان هیاهویی بر پا کردهاند که کسی نه به سفره خالیاش فکر کند و نه به بیمار ِ گرفتارش. بیتدبیری، از خود نمیگوید، اما زمین و زمان را به دشنام میگیرد. همه چیز، مهیا است که تن به افسردگی بدهیم و سر به بیابان بیتفاوتی بگذاریم. همه چیز. بله، ولی همه چیز، بینوروز. انسانهایی که از این اقبال برخوردارند که در تمدنی باستانی...
نزدیک نوروز که می شویم خاطره ها بیش از هر زمان دیگر در من جان می گیرند. خاطره ی کودکی، خاطره ی مبهم تولّد، درست در نیم قرن پیش؛ شاید خاطره هایی از اسطوره های کودکی بشر حتی، و یا خاطراتی از آنگاه که جزوی از مواد آلی بودم در این کُره ی ارض؛ در سراسر گیتی. نوروز لحظه ی تأمل است برایم که به این سراسرِ گیتی فکر کنم. و به اینکه این گردش فصول و این زایش و مرگ چه آیه ای است؟ آیه های آه و افسوس که زمان می گذرد و بشر به راز هستی پی نمی برد که بی بنیاد نیست یا کرانمند نیست یا بی غایت. نوروز که می رسد به زمان فکر می کنم. به فاصله. به یکی که دو شده است. و شورانگیزی جذبه و کشش این دو از لحظه ی آغاز تا لحظه ی پایان. کدام آغاز؟ کدام پایان؟ کدام لحظه؟...
نویسنده: مینوش صدوقیانزاده شهروندی که با مجموعهیی از حقوق و وظایف انسانی در اجتماع و در پیوند با موضوع حقوق طبیعی انسان تعریف میشود، بهطور بنیانی با مفهوم حوزهی عمومی و حقوق فرد در این حوزه در ارتباط است. حقوق شهروندی، با تکیه بر اصل عدالت اجتماعی، حق برخورداری از تمام امکانات یک شهر را برای تمامی ساکنانش برابر میشمارد. چنانچه مفهوم شهروندی و حقوق شهروندی پذیرفته گردد، تعمیم آن به همهی گروههای ساکن شهر و از آن میان زنان پذیرفته خواهد بود. به این ترتیب چندان دشوار به نظر نمیرسد که با تکیه بر آرمان انسانی حقوق بشر و از همه مهمتر ایناصل که همهی انسانها با هم برابرند بتوان اندیشهی حقوق شهروندی را دربارهی زنان به کار گرفت و زنان را همتراز مردان دارای تمامی حقوق و مسئولیتهای یک شهروند بدانیم. گرچه حقوق شهروندی حوزهی خصوصی را هم در بر میگیرد، تمرکز این نوشتار بر حوزهی عمومی است....
عطا شعبانی راد احوال خود را با جوهره هستی تنظیم کنیم «روزی نیست که در کانالهای تلگرامی یا متن های تنظیمی مجریان رادیو و تلویزیون به جملات مثبت اندیشانه و القا کننده «حال خوب» برنخوریم و تاکنون تحقیقی جامع انجام نشده که مشخص سازد کارکرد عملی این مفاهیم در بهتر شدن حال جامعه تا چه میزان است؟ چنانکه زبانشناسان عنوان می کنند گفتمان های حوزه های زبانی با یکدیگر تداخل کرده و افراد با کاربرد واژگان یک گفتمان، دانسته یا نادانسته به تدریج آن را درونی ساخته در زمره مفاهیم و تعاریف ذهنی خود قرار می دهند. در بسیاری موارد ما مصرف کننده کلمات و اصطلاحاتی هستیم که خود به دقت خاستگاه آن را نمی دانیم و گاه هم حتی آن را در معنای دقیق و مطابق نظر واضعان به کار نمی بریم، کلمات و اصطلاحات معرفتی و دینی یکی از نمونه های چنین امری هستند که در خاستگاه فرهنگی...
محمد نوزعیم اراده ، امید و دروغ یا باید با ننگ هم آهنگ شدن پس با لگد و ستور در جنگ شدن یا عارف از آنگونه که می باید بود یا در پی هر حیله و نیرنگ شدن "نیما یوشیج" «در زندگی زخمهایی هست كه مثل خوره در انزوا روح را اهسته می خورد و می تراشد. این دردها را نمی شود به كسی اظهار كرد چون عموما عادت دارند كه این دردهای باورنكردنی را جزو اتفاقات و پیش امدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر كسی بگوید یا بنویسد مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می كنند ان را با لبخند شكاك و تمسخرامیز تلقی كنند.زیرا بشر هنوز چاره و دوائی برایش پیدا نكرده و تنها داروی فراموشی توسط شراب و خواب مصنوعی به وسیله ی افیون و مواد مخدره است ولی افسوس كه تاثیر این گونه داروها موقت است و پس از مدتی به...
همواره از دیرباز یکـی از بارزتریــن مظاهــر نــو شــدن ســال چیــدن ســفرهی هفتســین اســت کــه خــود نمایانگــر تقدســی اســت کـه مردمـان از دیربـاز در فرهنـگ کهـن ایـران زمیـن بــرای برپایی سفره و عــدد هفــت قائــل بودهانــد؛ هفــت دور فلــک، هفـت طبقـه زمیـن و آسـمان، هفـت امشاسـپند، هفـت روز هفتــه و ... . پهن کردن سفره هفت سین از ارج و قرب بالایی نزد خانواده های ایرانی برخوردار بوده و همواره مکان ویژه ای از خانه را به خود اختصاص میداده است. سفره همواره در جایی بود که میهمانان با آن مواجه شوند و حتی در مورد هنر و سلیقه ای که در چیدمان آن به کار رفته با یکدیگر صحبت کنند. سفره های هفت سین در برخی فرهنگها تا روز 13 بدر پهن بوده است و در روز 14 فروردین سفره را جمع میکردند و سبزه را به دل طبیعت بازمیگرداندند. هفتســین اگرچــه طــی ســالیان تغییــر کــرده و نــوع چیدمـان...
«عطا شعبانی راد» احوال خود را با جوهره هستی تنظیم کنیم «روزی نیست که در کانالهای تلگرامی یا متن های تنظیمی مجریان رادیو و تلویزیون به جملات مثبت اندیشانه و القا کننده «حال خوب» برنخوریم و تاکنون تحقیقی جامع انجام نشده که مشخص سازد کارکرد عملی این مفاهیم در بهتر شدن حال جامعه تا چه میزان است؟ چنانکه زبانشناسان عنوان می کنند گفتمان های حوزه های زبانی با یکدیگر تداخل کرده و افراد با کاربرد واژگان یک گفتمان، دانسته یا نادانسته به تدریج آن را درونی ساخته در زمره مفاهیم و تعاریف ذهنی خود قرار می دهند. در بسیاری موارد ما مصرف کننده کلمات و اصطلاحاتی هستیم که خود به دقت خاستگاه آن را نمی دانیم و گاه هم حتی آن را در معنای دقیق و مطابق نظر واضعان به کار نمی بریم، کلمات و اصطلاحات معرفتی و دینی یکی از نمونه های چنین امری هستند که در خاستگاه فرهنگی...
وحید میرهبیگی، در نشریۀ «چشمانداز ایران» مقالهای با عنوان «واقعیتی که به فرارفتن از واقعیت فرا می خواند؛ درباره ی علی اشرف درویشیان و آثارش» نوشته است. در اینجا من در راستای نقدی که بر این مقاله خواهم داشت، بحثی در مورد رسالتِ هنر مطرح میکنم. ابتدا باید گفت که مقالۀ خوب و قابل تأملی است. همچنین، قلم و نگارش جذاب نویسنده هم به ارزش مقاله افزوده است. با وجود این، لازم میدانم نکاتی را دربارۀ این مقاله بیان کنم. نخست اینکه، مقاله میتوانست بسط بیشتری یابد و به دو شکل ارائه شود؛ یا بخش اول و دوم مقاله با توجه به عنوانِ مقاله، میبایست مقدمهای بر نقد و بررسی درویشیان میبود؛ که در این صورت، بخش نقدِ درویشیان باید بسط بیشتری مییافت و توجه بیشتری به آن میشد و یا اینکه بر خود بحث فلسفی در بخش نخست، یعنی نسبت انسان با واقعیت و تخیل، تاکید میشد و مصداق...
مزدک دانشور الیوت روزگاری گفته بود که اولین ماه بهار، بی رحمترین ماههاست زیرا خاطره و خواهش را به هم می آمیزد. او به درستی می دانست که زمان امری قراردادی است و آنچه زمان را برای ما مفهوم می کند، خاطره ای جمعی یا فردی است. خاطره فضا را دگرگون می کند و به زمان معنا می بخشد. هرچه افراد بیشتری از یک زمان مشخص خاطره داشته، یا تجربه شرکت در مناسک و مراسم مشخصی را داشته باشند، آن لحظه در بازگشت ادواری خود پراهمیت تر خواهد بود و در روندی دیالکتیکی خاطره سازتر. رسیدن بهار برای ما ایرانیان و دیگر ساکنان فلات نوروز هم خاطره ای جمعی را تداعی می کند و هم خود خاطره ساز است: صد سال به آن یا این سالها... نوشتن بهاریه سهل است و ممتنع. نوشتن از بهار است و سالی نو که می آید. عموما پرامید است و روشن. دورنمای سالی است...
محسن حافظیان تا همین چندی پیش، به شرط این که به تاریخ و تحولات آن و ریشه یابی مناسک و اسطوره هایش کاری نداشتی، از نوروز نوشتن کار سختی نبود. از سر زدن به انبانِ انباشتۀ خاطرات هم همیشه چیزهایی دستگیرت می شد که به جوان ترها بگویی یا برایشان بنویسی؛ از عاشق شدنت در یک بعد از ظهر نوروزی، از دو بار عیدی گرفتنت از پدربزرگی که حافظه اش تحلیل رفته بود و نه مهربانی اش، یا از مشقهای نوروزی بر زمین مانده ای که تلاش خانواده ای را می طلبید که در بعد ظهر سیزده بدر به انجام برسد. می توانستی از آب شدن برفها و جاری شدنش در جوی کوچه و یا چکه کردنش از سقف خانۀ کاهگلی خانۀ پدری ات بگویی، از خرید لباس عید و نو نوار شدن سالی یک بار خودت و بچه های در و همسایه، از لباسهایی که عمر نوبودنشان به...
زهرا ایزدی در کرمان مانند دیگر نقاط کشور عزیزمان ایران مردم پایبند به عقاید و سنن زیبایی مانندکاشتن سبزه هستند که این کار نمادی ازسرسبزی وخرمی در استقبال از سال جدید می باشد. به دلیل تجربه طولانی، بانوان کرمانی در کاشت سبزه یا در اصطلاح کرمانی ها «طاقـو»(taqo)، ید طولایی دارند و این آداب کهن را به بهترین شکل ممکن اجرا می نمایند. در ابتدا لازم به یادآوری ست که بانوان کرمانی از دیرباز طبق باوری دیرینه رسم دارند که به تعداد هر یک از اعضای خانواده و یا درگذشتگان خویش، سبزه یا در اصطلاح کرمانی ها «سبزو» یا «طاقویی» بکارند و به هنگام کاشت و به نیت سلامتی و سرسبزی اعضای خانواده این کلام را به زبان آورند: «برای سلامتی سر فرزندم این سبزو، را می کارم» و به همین ترتیب با بردن نام تک تک بچه ها و اعضای خانواده، سبزه یا طاقویی کاشته می شود. نکته ی...
همچون هر سال، سایت انسان شناسی و فرهنگ در تعطیلات نوروز به روز نخواهد شد. از تمام دوستان و همکاران خواهشمندیم به ارسال مطالب خویش طیق روال همیشگی در طول این مدت، ادامه دهند. اولین روز بروزرسانی سایت سه شنبه 14 فروردین است و یکصد و سیزدهمین نشست یکشنبه های انسان شناسی و فرهنگ نیز در روز یکشنبه 26 فروردین برگزار خواهد شد. جای آن دارد که ضمن تشکر از تمام دست اندرکاران، نویسندگان و همکاران و خوانندگان خود برای تلاشی که در طول سال گذشته داشتند و همفکری ها و دقتشان در تذکر خطاها و پیشنهاد بهبود کار به ما، برای همه آنها نوروزی شادمان و به دور از غم و بیماری آرزو کنیم.