شبی در سینما گلستان امین هانیه کرمیان قبل از ورود و مقابل در سالن،جمعیتی را شاهد هستیم که با در دست داشتن خوراکی¬های مختلف،انگار که برای مدتی قرار است در یک حصر موقتی قرار بگیرند،آذوقه¬ای مناسب را تدارک دیده و با خود وارد سینما می-کنند.هر کدام از این افراد،همان طور که بارت هم اشاره می¬کند،برای دلایل متفاوتی در این جا جمع شده¬اند؛یا «الزامی فرهنگی» و یا «پر کردن اوقات فراغت و یا واکنشی در برابر تنبلی» (بارت،62:1384) از مثال¬هایی که می¬توان برای اهداف افراد در اینجا ذکر کرد این برخورد در روزهای اول افتتاحیه سینما گلستان است.یادم می¬آید مردی در هنگام تماشای فیلم به من گفت :»ای همو دخترویی هس که تو تبلیغا تو حیاط رو طناب تاب می¬خورد؟»برایش مهم نبود که پول تماشای چه فیلمی را می¬دهد و از پیش برای دیدن یک فیلم مشخص نیامده بود.او تنها می¬خواست بعد از سال¬ها دوباره در چنین فضایی فیلم تماشا...
دلم میخواهد جایی باشم که موبایلم آنتن ندهد چهار یادداشت درباره چهار فیلم: ظرف غذا ساخته ریتش باترا؛ تعقیب به کارگردانی کریستوفر نولان ارادتمند، نازنین، بهاره، تینا ساخته عبدالرضا کاهانی و روزی روزگاری در آناتولی اثر نوری بیگله جیلان تدوین: فرانک کلانتری لحظه طلایی اتفاقی ظرف غذا/ ریتش باترا مهدی باقری اتفاق یا همان چیزهایی که در زندگی انگار منتظرش نیستی و پیش میآید، بهترین لحظات زندگی هستند. هیچ برنامهای نریختهای و در لحظهای طلایی زندگی برایت هدیه یا جزایی ترتیب میدهد. هرچه جلوتر میروی و پیرتر میشوی، میفهمی در زندگی هیچچیز اتفاقی نیست. جهان پر از انتزاع است و تنها با شهود آن را درک میکنیم. درک که نه، تصمیم میگیریم که این بخشی از وجود ما در جهان است. لحظاتی که نمیدانی و نمیفهمی اما درک میکنی که برای بودن باید باشند. چند سالی است به این فکر میکنم که زندگی پر از لحظات بهاصطلاح اتفاقی است ولی...
فیلم و سریال/ اتاق نقد گفتوگوی آرش خوشخو و امیر پوریا درباره فیلمهای موسوم به اجتماعی که سهم زیادی در اکران سالانه سینمای ایران دارند ثمر فاطمی شاید بتوان بهسادگی گفت که بیشتر فیلمهای امروز سینمای ایران متعلق به بدنه موسوم به سینمای اجتماعی هستند. این روزها که بحث آسیبهای اجتماعی و موضوعات ممنوعه روزبهروز در کشور داغتر و «نگو و نپرس»تر شدهاند، گرایش فیلمسازان به ساختن فیلمهایی با این موضوعات نیز بیشتر میشود. حالا رقابت میان فیلمسازان برای نوع پرداخت به موضوعات اجتماعی است. یکی از مسائلی که شاید بسیاری از منتقدان به آن اعتراض داشته باشند، ساخت دنیای «واقعیتزده» برای نمایش مشکلات اجتماعی است. چیزی که خیلی وقتها منتقدان با تندی آن را نواختهاند و گفتهاند پرداختن به مسائل اجتماعی راههای دیگری نیز دارد. در این شماره از کرگدن با تاکید به دو فیلم «مغزهای کوچک زنگزده» و «شعلهور» با آرش خوشخو و امیر پوریا گفتوگو کردیم تا...
نقدی بر "سوختن" Burning به کارگردانی لیچانگ-دونگ Lee Chang-dong ساخت کشور کرهی جنوبی 2018 این را همچون نظر و حالتی شخصی درنظر بگیرید لیکن یکی از آرامشهای ناب زندگی تجربهی دیدنِ فیلمی از سینمای فکورانه و هنری کُره است. سالهاست که لیچانگدونگ و کیمکیدوک بار سنگین سینمای معنوی کره را بردوش میکِشند. سینمایی غنی، ظریف، پیچیده، توبرتو، و صدالبته خیالانگیز و تسلّیبخش حتّی آنجا و آنزمان که اندوه و غمباری در فضای تراژیک اثر موج میزند. "شعلهور" یا "سوختن" از این دست فیلمهاست. روایتی بصری عاطفی و دردناک با دو ساختار معناییِ مهم: (الف) بازتعریفی از مفهوم کار، و (ب) تاییدی بر گرایشهای ایدهآلیستی در مارکسیسم. 1 بازتعریفِ کار تمامی تلاش فکری و عملیِ مارکس این بود تا با کاهش ساعات کار روزانه و افزایش دستمزدها، در وهلهی نخست، کار و به تبع آن کارگر، از منطق ضرورت، آزاد، و با ازمیانرفتنِ شرایطی که او را به ازخودبیگانگی...
«چهار ماه و سه هفته و دو روز» به کارگردانی کریستین منگیو و بازی آنامارکیا مارینکا و لورا واسیلیو و ولاد ایوانف در سال 2007 در کشور رومانی ساخته شده است و دارای جوایزی همچون جایزه نخل طلا و جایزه ویژه سینما از شصتمین جشنواره فیلم کن است. این فیلم در سال 1987 در زمان دیکتاتوری نیکلای چائوشسکو ساخته شده است . داستان فیلم در مورد دو دختر دانشجویی است که در خوابگاهی شلوغ زندگی میکنند و آغاز فیلم بهگونهای است که مخاطب پی میبرد این دو هماتاقی قصد سفری را دارند اما مشخص نیست این سفر به کجاست، تا که در اواسط فیلم مشخص میشود یکی از آنها به نام گابیتا باردار است و قصد سقط جنینش را دارد و دوستش، اوتلیا، در پی کمک به اوست. آنها برای سقط اتاقی در هتل میگیرند. گابیتا شخصیتی متزلزل و ترسو دارد و خودش از عهده برنامهریزی برای سقط برنمیآید. دروغهایی...
لری گاتهایم* متولد 1936 و یکی از پیشقراولان سینمای آوانگارد امریکا است که البته چندان در خود آمریکا نیز شناخته شده نیست. او فیلمسازی مستقل است که در دههی 60 به صورت خودآموخته به فیلمسازی 16 میلیمتری روی آورد. فیلمهای او چه آنهایی که در اواخر 1960 به صورت صامت ساخته و در یک نما فیلمبرداری شدند و چه آنهایی که در اواسط دههی 70 ساخته شدند و متشکل از ساختاری فشرده از صدا و تصویر بودند، همگی حکایت از سینمایی دارند که حاضر، مشاهدهگر و در جستجوی مشارکتی عمیق است. (Edmonds, 2016) مسائلی که این روزها با سرعت یافتن ریتم تولیدات رسانهای بیش از پیش در زندگی روزمرهی ما مورد غفلت قرار میگیرد. تماشای فیلمهای گوتهایم برای مخاطبِ بیقرار معاصر که توسط میلیونها تصویر پیدرپی در حال بمباران شدن است کاری سخت به نظر میرسد. اینکه مخاطب بتواند بنشیند و در قاب تصویر به صحنهای ثابت از یک منظرهی...
پژوهش مردم شناختی و فیلم مستند انسان شناسی و فرهنگ به اطلاع علاقه مندان می رساند که شانزدهمین نشست از دوره ششم سلسله نشست های یکشنبه های انسان شناسی و فرهنگ (نشست 159) را با عنوان «پژوهش مردم شناختی و فیلم مستند: نگاهی به روستای طالب آباد، پنجاه سال بعد» برگزار میکند. در این نشست فیلم طالب آباد اثر آقای فرهاد ورهرام، که قسمتی از مجموعه 13 قسمتی خاطرات روستاست، با حضور و سخنرانی کارگردان نمایش داده میشود. زمان نشست : یکشنبه 14 بهمن 97 ساعت 16 تا 19 مکان نشست: خیابان ولیعصر، نرسیده به میدان ولیعصر، خیابان دمشق، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات
گفت وگوی اختصاصی با فرهاد ورهرام؛ تهران-ایرنا- مشکلات سینمای مستند و جشنواره سینما حقیقت که محل اختصاصی برای حضور و اکران این فیلمهاست، نیاز به بررسی و مداقه دارد که این مهم جز با توجه کردن به نظرات صاحبنظران، متخصصان و فعالان این حوزه امکان پذیر نیست. گفت وگو از سارا بقایی به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، به منظور بررسی وضعیت سینمای مستند در ایران، مشکلات و نواقص آن و همچنین نگاهی به عملکرد و اوضاع جشنواره سینما حقیقت پژوهشگر ایرنا با فرهاد ورهرام به عنوان یکی از پیشکسوتان مستندسازی در ایران به گفت وگو نشست. ورهرام مستندسازی است که در آثار و تولیداتش مطالعات مردم شناختی و مردم نگاری بافت های محلی، حرف اول را می زند. یکی از ساخته های جدید او «عروسی پسر زینت» که بازنمایی آیینی یک مراسم ازدواج در روستایی در جزیره قشم است امسال و در دوازدهمین دوره جشنواره...
یادداشتی درباره آنچه که در پس زمینه فیلم همه می دانند میتوان دید لازم به ذکر است که این یادداشت داستان فیلم را برملا میکند. همه میدانند که هشتمین فیلم بلند اصغر فرهادی به حساب می آید و به زبان اسپانیایی ساخته شده، روایت گر داستان پر التهابی است که در شهر کوچکی در نزدیکی مادرید اتفاق می افتد. داستان به طور خلاصه درباره دزدیده شدن دختر لئورا، با بازی (پنهلوپه کروز)، است که خودش دختر وسطی خانواده ای بزرگ از این شهر است و سالیان درازیست که در آرژانتین به همراه خانواده خود زندگی میکند و در ابتدای فیلم به همراه دو فرزندش، دختری 15-16 ساله و پسری 6-5 ساله، برای شرکت در مراسم عروسی خواهر کوچکترش، وارد شهر زادگاهش می شود. اما این سفر کوتاه که بنا بود تنها تجدید دیداری باشد با اعضای مهربان و صمیمی خانواده و دوستان، و البته شرکت در مراسم رقص و پایکوبی...
ساز و کار اصل تخاصم در فیلمنامه ماجرای نیمروز « جذابیت فکری و گیرایی عاطفی قهرمان و داستان بستگی کامل به نیروهای مخالف دارد » ( رابرت مککی) هامارتیا کلیدواژهای است که ارسطو در پوئتیک برای نقطه ضعف قهرمان تراژدی در نظر میگیرد، این نقطه ضعف باعث تحرک و قدرت نیروی مخالف میگردد و این قدرت تا آن میزان پیشروی میکند که باعث بروز تراژدی میشود. نکته مستتر در این موضوع قدرتی است که نیروی مخالف به قهرمان وارد میکند و قهرمان را در تنگنایی قرار میدهد که در انتخاب مسیر و کنش خود مقهور نیروی مخالف شود. با توجه به این نکته میتوان اینگونه برداشت کرد که آنچه موجب خلق موقعیت تراژیک میشود قدرت بالای نیروی مخالف قهرمان است، نیرویی که قهرمان را دچار یک سرگشتگی و درماندگی میکند. رابرت مککی در کتاب « داستان، سبک و اصول فیلمنامه نویسی» به این نکته تحت عنوان اصل تخاصم اشاره میکند،...
آذر 1394 در بروشور جشنواره حقیقت، نام فیلمی توجه مرا خیلی به خود جلب کرد، «مادرکشی» ساخته کمیل سوهانی. دفترچه جشنواره را باز کردم و توضیح فیلم را خواندم؛ متوجه شدم فیلم در مورد مسئله آب است. دو واژه مادرکشی و آب ارتباط ناهمگونی بود که حس کردم حتماً باید این فیلم را ببینم. جشنواره حقیقت در آن زمان همچنان در سینما فلسطین و سپیده برگزار میشد و هنوز به سینما چارسو منتقل نشده بود. فیلم یک بار در جشنواره پخش شده بود و آن روز، دومین پخشش بود. خودم را از سینما فلسطین به سالن شماره 2 سینما سپیده رساندم، سالنی کوچک با صندلیهای محدود. بهموقع رسیدم ولی صندلیها پر شده بود. مانند چند نفر دیگر گوشه سالن کف سینما نشستم، اولین بار بود چنین چیزی را تجربه میکردم. چند دقیقه گذشت که جمعیت زیاد دیگری همین سبک را انتخاب کردند و واقعا فیلم ارزش چنین سبکی را...
نگاهي به ميزانسن در فيلمهاي رخشان بنياعتماد ارائهي تعريفي جامع و مانع از ميزانسن کار چندان سادهاي نيست. ميزانسن طيف گستردهاي از عناصر، چينش آنها و نيز ارتباط ميان آنان را دربر ميگيرد و از اينرو، اغلب تعاريف، ناگزير، از دقت زيادي برخوردار نيستند و نميتوانند ماهيت اين مفهوم را به درستي روشن کنند. هندرسن (1372: 15) پس از توضيح اينکه به دليل وجود اختلاف نظر، رسيدن به تعريفي دقيق و جامع از ميزانسن دشوار است، مينويسد: «ميزانسن، اصلاً اصطلاحي تئاتري است؛ به معناي «قرار دادن در صحنه» و به طور کل عبارت است از هنر تصوير -بازيگران، دکور و پسزمينه، نورپردازي و حرکتهاي دوربين- که در رابطه با خود و يکديگر مورد ملاحظه قرار ميگيرند.» ديالوگ و صدا (چه صداي همگاه، چه صداي ناهمگاه) غالباً در ميزانسن تنيده ميشوند. گاه ميزانسنها، ترجمهي ديداري ديالوگاند و صدا مکمل ميزانسن در فضاسازي محسوب ميشود. گاه ميزانسن و ديالوگ در برابر هم...
بابک کريمي مقدمه هر زمان که کسي قلم به دست بگيرد و بخواهد در مورد موضوعي -که در اينجا مربوط به سينماست- چيزي بنويسد، اولين و شايد مهمترين مسالهاي که با آن روبهرو ميشودمسالهي منابع موجود است. اين مساله آن زمان که نويسنده به سراغ موضوعي مهجور و نهچندان بابِ روز ميرود پيچيدهتر ميشود. اگر او مثلاً بخواهد در موردِ يک سينماگر بنويسند، در قدمِ اول، چطور ميتواند فيلمهاي آن سينماگر را ببيند؟ و در قدمِ دوم، چطور ميتواند به منابع نوشتاري، خواه ريويو، نقد، مقاله و مصاحبه، خواه کتابهايي که در موردِ موضوعِ مد نظر نوشته شدهاند، دست پيدا کند؟نويسنده اگر ساکن ايران باشد در بسياري از موارد به جايي نخواهد رسيد. اما خوشبختانه امروز اينترنت همراه ماست؛ با همهي کاستيهايش؛ و همهي بديهايش. ميشود به آن رجوع کرد، اما محدوديت در آنجا نيز گريبانِ نويسنده را ميگيرد. به موضوعِ اين نوشته بينديشيم: به سينماي سينماگري فرانسوي بهنام فيليپ...
هوشنگ اعلم با خداحافظ رفيق در ذهن من متولد شد و ماند گفتم متولد شد. يعني آمد با همه ابعاد يک حضور، حضوري که آمده بود تا بماند. آمد و ذهنم را درگير کرد. امير نادري، عکاس فيلمهاي کيميايي و يکي دو نفر ديگر. با دست خالي فيلم ساخته بود فيلمي براساس يک ماجراي واقعي، سرقت يک صرافي در چهارراه اسلامبول. فيلمي که چندان از جنس سينماي آن روز ايران نبود و همين نشان از اعتماد به نفس و جسارت سازندهاش داشت. جسارتي که به او امکان داده بود با دست خالي فيلمي بسازد که در رقابت با فيلمهاي مردم پسند آن روز چندان خوششانس نمينمود اما کارگردانش خواسته بود که فيلم خودش را بسازد و ساخته بود و خوب هم. ساز دهني اما حادثه ديگري بود. که دو سال بعد اتفاق افتاد فيلمي از هر جهت متفاوت با سينماي آن روز ايران فيلمي نه از جنس هر فيلم...
مجله آزما امير پيش از آنکه به دنيا بيايد پدرش را از دست داده است و مادرش او را در ششسالگي تنها ميگذارد. همراه با برادر بزرگترش تحت سرپرستي خالهاش زندگي ميکند. کارهايي مانند تخمهفروشي جلوي در سينما، کنترلچي سالن سينما و آپاراتچي سينما را در آبادان تجربه ميکند. از 12 سالگي با تماشاي فيلمهاي خارجي در سينماي آبادان، به سينما و نمايش علاقه پيدا ميکند و بعد در تئاتر حافظ آبادان نقشهايي کوتاه بچهها را بازي ميکند. سالهاي اول دبيرستان را در دبيرستان رازي آبادان ميگذراند. با برادرش به تهران ميآيد و در چند عکاسخانه کار ميکند. آشنايياش با عليرضا زريندست پاي او را به سينما باز ميکند. کار در سينما را با عکاسي فيلم «قيصر»، «حسن کچل» و «پنجره» آغاز ميکند و بعد از شش ماه به انگلستان ميرود، سال 1350 کار فيلمسازياش را با نويسندگي و کارگرداني خداحافظ رفيق شروع ميکند. مهاجرت به آمريکا توقيف فيلم...
تصویر 1. متروپلیس، ساخته فریتس لانگ، ۱۹۲۷. دقیقاً ۹۰ سال از ساخت فیلم مهم و تأثیرگذار متروپلیس ساخته فریتس لانگ گذشته است و ده سال دیگر، افق چشمانداز ۱۰۰ ساله او از آینده، فرا میرسد. پرسش از میزان تحقق پیشبینی او از آینده، پرسشی اساسی است و نشانمیدهد انسان تا چه حد در مسیری که او پیش چشم آدمیان باز کرده بود، حرکت کرده و یا تا چه میزان پیشبینی او را بهمثابه هشداری جدی قلمداد کرده و از افتادن در دامتلکنولوژی و ماشین و نیز تعریف ساختارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ... بر اساس ماشینیشدن و سود و سرمایه، اجتناب کرده است. فریتس لانگ، در حالی در ۱۹۲۷ متروپلیس را ساخت که در ۱۹۰۹ بیانیهی فوتوریسم منتشر شده بود. بیانیهای که در آن راه سعادت بشر، اصلاح نژاد او، از بین بردن ساختارهای موجود اجتماعی سنتی، پشت کردن به تاریخ، استقبال از سرعت، حرکت و ماشین معرفی میشد. همزمان...
من از اين ناخواندههاي تقدير و يکي از آنها ميگويم و هنوز مبهوتم: فاشيستها پير پائولو پازوليني را بيرحمانه در «اوستيا ليدو» شهرکي ساحلي در پنجاه کيلومتري «رم» ميکشند؛ شاعر، نويسنده، پژوهشگر، فيلمنامهنويس، نمايشنامهنويس، کارگردان سينما با ضربههاي پياپي چماق به دست فاشيستها بر شنهاي اوستيا کشته ميشود. من اين خبر را خواندهام؛ سال 1975 است و مطلقا نه رم را ديدهام و نه اوستيا ليدو را ميشناسم، اما دو سال بعد و در سال 1977 خانهاي در اوستيا ليدو اجاره ميکنم و از عجايب زندگيام اين است که خانهام به قتلگاه پازوليني چنان نزديک است که نميتوانم آن صحنه را از ذهنم دور کنم. شبهاي طوفاني صداي همسايه روان پريشمان که از طوفان ميترسد و از تراس خانهاش به دريا فحش ميدهد و بطريهاي مشروبش را بهطرف موجها پرت ميکند، من را به ياد فريادهاي پير پائولو پازوليني مياندازد. در صبحهاي غير طوفاني صداي ماهيگيري را ميشنوم که...
عليرضا ارواحي آنچه در مصاحبه با «منوچهر انور» بيشترين جذابيت را دارد قرارگرفتن روبروي مردي است که گيرايي صدايش،«معنايي» براي دريافت کلامش ميشود.در برخي از فيلمها که با صداي وي همراه است، مهم نيست چه ميشنويم، اهميت در آن است که فرمِ کلام را از طريق گوش درک کنيم. تاثير تصاوير ميتواند با گفتار فيلم افزايش يابد، ولي اين تاثيرگذاري در برخي از اين گفتارها بهگونهاي است که از تصاوير و حتي از محتواي گفتار غافل ميمانيم. گفتار متن بهجاي برانگيختن مشارکت ذهني در ساختار فيلم،مخاطب را با فرمِ گفتاري روبرو ميکند کهاز تصاوير پيشي ميگيرد.1 *** ارواحي: ساختن فيلمي مثل «نيشدارو» در دهة چهل اهميت زيادي دارد، در اين سالها فيلمها يا مطابق سليقهي مخاطب ساخته ميشد و يا مطابق سليقهي سازمانهاي دولتي وقت، اين شرايط براي ساخت فيلم «نيشدارو» چهطور بود؟ انور: آن وقتها اگر شما ميخواستيد در زمينة فيلم يک کاري خارج از خط موجود...
سید علی میرفتاح اواخر دهه شصت، دانشجويان هنر را دعوت کردند به دانشکده سينما- همين پايين شيرودي، ورکش- که «مشق شب» را ببينند و با کارگردانش به بحث و گفتوگو بنشينند. آن ايام تب سينما داغتر از هر زمان ديگر بود و سينمادوستان هيچ فرصتي را براي فيلم ديدن و بحث کردن از دست نميدادند. مشق شب تازه ساخته شده بود و اين طرف و آن طرف خبرهاي ضد و نقيضي دربارهاش شنيده ميشد. فيلم داغ داغ بود و هنوز روانشناسان و مدافعان حقوق کودک عليه فيلم و فيلمساز، طرح دعوا نکرده بودند اما از اسم و عکس و گرافيکش معلوم بود که فيلمي معمولي نخواهد بود و حتما سر و صدا خواهد کرد. کارگردان مشق شب هم اگرچه به خاطر «خانه دوست کجاست» اعتباري جهاني پيدا کرده بود اما هنوز تا «کيارستمي» شدن فاصله داشت و تماشاگران با پيشداوري کمتري، بلکه با ذهن صافتري به تماشاي فيلمهايش مينشستند....